ریمیکس من اگه تو نباشی ، واسه دلم قهرا و آشتیاتم انگاری قشنگه
ریمیکس رپ قهر و اشتی دیجی حمید خارجی
هنرمندان : امیرتتلو ، علی سورنا ، سپهر خلسه ، محمد رضا شایع ، یاس ، امیر خلوت ، شهاب حبیبی
متن آهنگ :
یاس نامه ایی به فرزند
به نام خدا عزیزم سلام یه کمی بی حالو مریضم الان
خیلی واست نوشتم دریغ از جواب حس میکنم که اینروزا غریبم برات
اینجا هر کی تویه حسش غرقه این دیوارا انگاری طلسمش کرده
خونه ی سالمندان خودت فکر کن این کلمه حتی خود اسمش تلخه
میگن زندگی یعنی نفس کشیدن باید تا آخر عمر تو این قفس بشینن
این یعنی رسیدن به آخرای عمرم روزی که منو آوردی اینجا مردم
بعضی وقتا اینجا قدم میزنم آلبومه جوونیامو ورق میزنم
تنها یادگاری که میتونم بگیرم تو دستام قطره های اشکا چیکیدن رو عکسا
اینم بگم اینجا هوامونو دارن سر وقتش غذا و دوامونو دادن
ولی این منو سر خوش میکرد که فرزند خودم منو تر خشک میکرد
یه جورایی این یه تعهده وگرنه احتیاجی ندارم به ترحمت
گفتم میخوای برم تو انکار نکردی حتی واسه موندن من اصرار نکردی
ممنونم واسه ی موافقتت ممنونم به خاطر مراقبتت
نمیشه اسباب مزاحمتت کسی سراغمو گرفت بگو مسافرته
قهر واشتیات -شهاب حبیبی
خنده قشنگات واسه من
گرمی دستات واسه من
دنیام برا تو
تو از چشام دوری نکن
تو فکر هیچیو نکن
دارم هواتو
کج نمیزارم پامو من
کم نمیاره با تو من
ملودی مانیا
از چی میترسی
هرشب بمون پیش خودم
من با تو از خود بیخودم
وقتی میخندی
واسه دلم قهرا و آشتیاتم انگاری قشنگه
میون اینهمه دلم با تو یه رنگه
عشق به همین چیزاشه که واسم قشنگه
مراقبم باش
نذاری تنهاش
دستهای این دیوونه که تو شدی
تتلو -رفتنت
یه لیوان بده به من یه لیوان بریز زمین
یدونه دیگه بزن تو ک از بچگی زدی
یه نگا بنداز به من یه نگا بنداز به روبه رو
یه نگا بنداز به زندگیت ک اجباره موبه مو
من کلا شب بیدار صبح بلندشم چیکار
ظهر پر از در دیوار هی چایی آب خنک بعد سیگار
من مخم تعطیلات رفت تنت وسط تفریحات
انقده مات و کدر شدی ک هرچی تاس میندازی بد میاد
انرژی منفی سق سیاه خوش گذشت زت زیاد
علی سورنا- تئاترسایه ها
وسط کویر چند تا خونست
همون شهر سوزان راه بی قدم
شهری از جنس قهر
شهری از جنس سایه های بی اثر
بعد اولین جاده های بی رمق
میدون چهارم خونه کشاورز؛
جایی که لباس آسفالت میشه پاره
وسط کوچه ها و زاغه های بی نفس
بعد یه در دو لنگه ضدزنگی
حیاطی با کفی سنگی
کودکی من گوشه ی اتاق
مشغول تماشای تئاتر سایه هاست
با بغضی به سنگینی سایه یه زن
زیر سنگینی دستور و اراده یه مرد
محمدرضا شایع – بعضی شبا
بعضی شبا چشا درشت بیدار
بعضی شب ا دم پنجره صدا تپق میاد
بعضیشبا لقن مفصلام
منم یه دوست ناباب وسلام
منم یه درس عبرت
باخودم بدم و الا دست به خیرم
عشق میکنم بخنده چهرت
خدا نرسید شیطون رفت تو جلدم
پس چقدرم راضیم دادا
بچه مثبتا به میرن دادا
به همه چی آره گفتیم جای نه بابا
ما بد و رفتیم لای صدتا راه
جدیداً ردیفم تو پول تو چپ دادا
چون تا وقتی پول هست آقام
وایسادم زدنم تو دعواها
ولی از ترس نشاشیدم تو شوارام
صبرم کمه حوصلم در حد حداقله
چهل سالگیمو میبینم به تخت بستنش